به گزارش روابط عمومی شرکت آب و فاضلاب خوزستان و به نقل از خبرگزاری فارس؛ دزفول، خورشید بر دشتهای تشنه و بیآب
قلعه سردار میتابید و زمین که گویی برای جرعهای آب فریاد میزد، منتظر بود. صدای
کودکی که با گامهای کوچک و شتابان به سمت مادرش میدوید، سکوت روستا را شکست: آب
اومد! مامان، آب اومد! در آن لحظه، نه فقط یک خانواده، بلکه کل روستا زنده شده
بود. اینجا، داستانی تازه شروع شد.مریم، زنی میانسال و اهل روستای شهید کریمی،
تمام عمرش را با مشکلی به نام کمآبی سپری کرده بود. او خاطرات کودکیاش را با صفهای
طولانی کنار چاه و حمل دبههای سنگین آب به خانه به یاد میآورد. ما از بچگی یاد
گرفتیم که هر قطره آب باارزشه. او با لبخندی که تلخی در آن پنهان بود، میگفت.محیط
روستا هم با خشکی و کمرنگی سبزها آمیخته بود. زمینهای کشاورزیای که به دلیل
نبود آب رها شده بودند، حالا با هر قطره آب، دوباره امید به حیات را احساس میکردند.
پیش از احداث مخزن هوایی و شبکههای جدید، آب شرب
با تانکر به روستا میرسید. احمد، یکی از پیرمردان روستا، با یادآوری این روزها
گفت: آب تانکر نه پاک بود، نه کافی. باید ساعتها صف میایستادیم و تازه معلوم
نبود به همه برسد.او میگوید: مشکلات حمل آب، سلامت خانوادهها را تحت تأثیر قرار
داده بود و زنان و کودکان بیشترین بار این کمبود را بر دوش میکشیدند.پیمانکاران
پروژههای آبرسانی نیز با مشکلات مالی و تأخیرهای مکرر روبهرو بودند. اختلافات بین
نهادهای محلی و کمبود اعتبارات مالی، روند احداث مخزن را ماهها به تعویق انداخته
بود.
چشمان منتظر
روز افتتاح، مریم و دیگر اهالی روستا با چشمانی پر
از انتظار کنار مخزن هوایی جمع شدند.صابر علیدادی، مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب
خوزستان، با لبخندی از دور به آنها نزدیک شد و گفت: از امروز، دیگر نگرانی برای
آب شرب نخواهید داشت. با روشن شدن پمپها و ورود آب به لولهها، صدای جریان آب، شبیه
موسیقیای در گوشهایشان طنین انداخت. کودکان شادیکنان در اطراف لولهها میدویدند
و بزرگترها زیر لب دعا میکردند.این پروژه، فقط درباره آب نبود؛ درباره امید بود.
مریم حالا میتواند وقت بیشتری برای خانوادهاش بگذارد و دیگر نگران آب شرب
کودکانش نباشد.احمد میگوید: دیگر آب برای ما رؤیا نیست، واقعیت است.
روابط عمومی شرکت آب و فاضلاب خوزستان